- ۰۶ اسد ۱۳۹۴
چهار شنبه ۷ اسد ۱۳۹۴
احمد عمران
آلن بدیو در یک نوشته این پرسش را مطرح میسازد که «چه چیزی یک مسأله را به مسألهیی فلسفی بدل میکند؟». بدیو معتقد است که وقتی نتوان میان دو مسأله مرز مشخصی از سازگاری را پیدا کرد، آنگاه آن مسأله به یک مسالۀ فلسفی بدل میشود. این فیلسوفِ فرانسهیی بعداً در ادامۀ بحثِ خود، سه مسالۀ متفاوت را ارایه میکند که به صورتِ ظاهری هیچ رابطهیی با موضوع فلسفه ندارند، اما نتیجهیی که بدیو از آنها میگیرد، کاملاً نتیجهیی فلسفی است. در این نوشته تلاش میکنم روش بدیویی را در مورد سه اتفاق تازه در افغانستان به کار ببرم.
۱
در بغلان در جریان یک عروسی، نزاعی در میگیرد که باعث کشته شدنِ ۲۲ غیرنظامی میشود. محفل شادی با خون یکی میشود و از عروسی عزا میسازد. دلیل این نزاع، «بچهبازی» عنوان شده است. بچهبازی در افغانستان هرچند از نظر قانونی عمل جرمی پنداشته میشود، اما همچنان رواج دارد؛ به ویژه اینکه عدهیی با توسل به زور، پول و تفنگ میتوانند از نفوذ قانون خود را به دور نگه دارند. حادثۀ عروسی بغلان، نخستین و آخرین مورد از این نوع خلافورزی نیست. در گذشته هم بچهبازی جانِ عدهیی را گرفته است و احتمالاً بازهم خواهد گرفت. در جامعۀ اسلامی که داد از شریعت و فقه زده میشود، چهگونه عدهیی همچنان میتوانند شنیعترین عمل را انجام دهند و همچنان قابل حرمت و احترام باشند؟ واقعۀ بغلان روی دیگرِ سکۀ ابتذال در جامعهیی است که خود را بهشدت دینمحور و ارزشمحور میداند. جالب اینجاست که در این جامعه نوع لباس پوشیدن میتواند سروصدا و اعتراض برانگیزد، اما بچهبازی در سکوت عالمان دین مغفول میماند. همینجا آن مسالۀ فلسفی سربلند میکند؛ دو امر ناسازگار که میتوانند خود را زیر یک قبا قرار دهند. ارزشهای جامعه متناسب به فهمِ افرادِ آن قابل اندازهگیری است. جامعهیی که در تناقض با ارزشهای خود زندهگی میکند، بدون شک دچار بحرانِ هویت خواهد شد. واقعۀ بغلان نشانۀ روشنِ نوع زیستمانِ اخلاقی جامعهیی است که خود را پایبند ارزشهای معنوی میداند، اما همچنان اسیر فقر جنسی و بهرهکشی جنسی است.
۲
در غور دختری شیرخوار را در کنار خیابان یافتند. این واقعه به اندازۀ کافی در رسانههای اجتماعی بازتاب یافت و تحلیل و ارزیابیهای گوناگونی را برانگیخت. عدهیی گفتند که دختر بودنِ کودک سبب شده است که اینچنین با او برخورد ظالمانه صورت گیرد. اما عدهیی دیگر، فقر موجود در غور را دلیل دور انداختنِ کودک دانستهاند. ولی عدهیی هم در اینمیان دلیلِ چنین برخوردی را با یک کودک شیرخوار، در نامشروع بودنِ او عنوان کردهاند. حالا واقعاً مشخص نیست که دلیل دور انداختنِ یک کودک چه میتوانسته باشد، اما به ظنِ قوی باید همان نامشروع بودن، دلیل اصلی بوده باشد. اینجا نیز پرسشی فلسفی سر بر میآورد؛ «چهگونه میتوان میان عاطفه و بیرحمی سازگاری ایجاد کرد؟». والدین کودک به هر حال این احساس را داشتهاند که کودک خود را دوست بدارند، اما در عین حال از او به دلیل فضای جامعه نفرت نیز داشتهاند. نفرت و عشق چهگونه در جامعۀ افغانستان خود را تکمیل میکنند؟ مادر که به صورت طبیعی عاطفۀ مادری را با تولد کودک توامان دارد، میتواند به قاتلِ او نیز تبدیل شود. اینجا نیز یک بارِ دیگر تناقض در وضعیت را میتوان مشاهده کرد.
۳
در گزارش تازۀ وزارت خارجۀ امریکا در مورد قاچاق انسان در جهان، از وضعیت قاچاقِ انسان در افغانستان ابراز نگرانی شده است. در گزارش وزارت امور خارجۀ امریکا گفته شده که شماری از پسرانِ افغانستانی که با پرداخت پول و به صورت غیرقانونی وارد یونان شدهاند، در این کشور به دست قاچاقچیانِ سکس افتادهاند. در سالهای اخیر، بسیاری از شهروندان افغانستان برای فرار از ناامنی و به امید یافتن شغلی مناسب، تلاش کردهاند تا خود را از راههای غیرقانونی به یونان و از آنجا به یکی از کشورهای مرفهِ اروپایی برسانند. تعدادی از آنها نیز به افراد واسطه پول میپردازند تا برایشان در کشورهایی چون ایران، پاکستان، هند، کشورهای اروپایی و امریکای شمالی شغلی پیدا کنند. یافتههای گزارش وزارت خارجۀ امریکا نشان میدهد که شماری از این واسطهها در کشور مقصد از این افراد برای کار اجباری استفاده میکنند یا آنها را مجبور به تنفروشی میکنند. گزارش وزارت خارجۀ امریکا هشداردهنده و تکاندهنده است. در این گزارش به معضلی اشاره شده که جهانِ امروز را بهشدت درگیر کرده است. موضوع استفاده از انسانها برای اهداف غیرمشروع، هرچند موضوع تازهیی نیست، ولی نوع بهرهگیری از آنها واقعاً تأسفانگیز است. اینجا نیز با سوالی فلسفی روبهرو میشویم. مرزهای انسانیت کجاست؟ چرا برخیها همنوعِ خود را به بردهگی میگیرند؟
معضل قاچاق انسان، حالا چنان جهانی شده که محدود کردنِ آن به مرزهای جغرافیایی خاص، به مثله کردن صورتمسأله میانجامد. اینجاست که میبینیم به صورت خودکار وارد چرخۀ جهانی میشویم و آن بچهبازی در بغلان ربط مییابد به معضل فروش انسان!
Comments are closed.